ستاره مارسی
دلنوشته های از یاد رفته ...
نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 23 شهريور 1390برچسب:, توسط غروب |

من كه ميدانم به دنيا اعتباري نيست نيست

بين مرگ و آدمي قول و قراري نيست نيست

من كه ميدانم اجل نا خوانده و بيداد گر

سر زده مي آيد و راه فراري نيست نيست

پس چرا عاشق نباشم

نوشته شده در تاريخ جمعه 4 شهريور 1390برچسب:, توسط غروب |

گاهی دلم میگیرد

 

از آدمهایی که در پس نگاه سردشان با لبخندی گرم فریبت میدهند

 

دلم میگیرد از خورشیدی که گرم نمی کند و نور ی که تاریکی میدهد

 

از کلماتی که چون شیرینی افسانه ها فریبت میدهند

 

دلم میگیرد

 

از سردی چندش آور دستی که دستت را می فشارد

 

و نگاهی که به توست و هیچ وقت تو را نمبیند

 

از خودم هم دلم میگیرد

 

نمی دانم .....

.: Weblog Themes By LoxBlog :.

تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.