ستاره مارسی
ستاره مارسی
دلنوشته های از یاد رفته ...
نوشته شده در تاريخ سه شنبه 9 فروردين 1390برچسب:, توسط غروب |


 

************************

 

برف می بارد روی سیاهی ها

همه چیز روبه سپیدیست

اما این قلب انسان است

که هر لحظه سیاهتر می شود

       *********

برف می بارد و من

در خیابان های شهر

تک و تنها زیر برف

قدم میزنم ، اشک میریزم

دگر پاسی از شب گذشته

می خواهم به خانه بروم

اما رمقی نیست

که تکرارهارا تکرار کنم

میدانم در اتافم دگر گرمی نیست

لبخندی نیست که در آغوشم بگیرد

به خانه میرسم . . . .

    ************

همه جا سکوت ، همه در خواب

اتاق سرد من تنهاست ، چون هر شب

ومرا صدا میزنند ،

تاریکی ، سرما و دفتر شعرهایم

      ********

همه چیز آرام است

در برون از خانه ، چه غوغائیست

آسمان امشب جشن است

و تنهائی در انتظارم

برف این سپید روی آسمان

از پشت شیشه خیس پنجره تاریک اتاقم

برویم میزند لبخند

ومن با چشم اشکبار

نگاهش می کنم

   *******

امشب برف می بارد

و زمین رو به سپیدیست

ولی افسوس !

قلب انسانها هر لحظه سیاهتر می شود

                                           (( غروب ))



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به صاحب آن مي باشد.